گفتی نباید در خیالت ، راهی به جز پرواز باشد
یعنی که باید عاشق تو ، حتما غزل پرداز باشد
گفتی و خندیدی و رفتی ، من ماندم و شاعر نبودن
حافظ شدن کار بزرگی ست ، هر چند در شیراز باشد!
آخر چه بنویسم من از تو ، از چشم ها یا گونه هایت
باید چلیپا بود وقتی ، خط لبت ممتاز باشد
اصلا ردیف و وزن گم شد ، تو متضاد هر چه نظمی ...
این شعر مبهم باید امشب ، بین من و تو راز باشد
تا روسری افتاد از تو ، تفسیر شد هر واژه در من
دیوانگی کاری ندارد ، وقتی که زلفت باز باشد
ا
کلمات کلیدی: